بازی گردان

کد شناسه :1719

مایکی نوجوانی درونگرا و کتاب‌خوان است که از فضای باز وحشت دارد. خواهرش مگی، که دختری باهوش و سرزنده است و مایکی بیش از هر کسی به او اعتماد دارد، سعی می‌کند به او کمک کند تا بر ترسش غلبه کند. اما در این مسیر، آن‌ها درگیر ماجرایی می‌شوند که زندگی هردوشان را تغییر می‌دهد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «مایکی از گوش? پرده بیرون را نگاه می‌کند. نیم ساعت تا رسیدن مگی مانده: 25، 20، 15، 10، 5 . بالاخره اتوبوس را می‌بیند اما اتوبوس از انتهای جاده می‌گذرد و از مگی خبری نیست. انگار منتظر مگی نبوده. شاید منتظر چیز وحشتناکی بوده. دینگ! دوباره پیامک خودت تنها بیا مایکی. به هیچ‌کس چیزی نگو وگرنه خواهرت... حالا دیگر بازی برای مایکی عوض شده. باید بر ترسش از فضای باز غلبه کند. به خاطر مگی. چون دار و دست? دزدها با کسی شوخی ندارند. او چیزی را دیده که نباید می‌دیده.»

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر